نوزده ماهگى
سلام گل پسرنوزده ماهگيت مبارک ايشالا سال هاى سال به خوبى و خوشى کنار هم شاد زندگى کنيم
هفت اذر ششمين سالگرد عقد من و بابايى بود
همسر عزيزم سالروز يکي شدنمون رو تبريک ميگم
چند سالي هست ک آبان* ماه خيلى بدي هست واسم و خاطرات بسيار بدى دارم و هميشه سعى ميکنم اصلا ثانيه اى به اونا فک نکنم امسال فک ميکردم داره به خوبى ميگذره ولى بازم يه خاطره بد تو سال نود و سه واسم گذاشت شب بيست و چهارم رفتيم خونه همکار بابايى از اونجا ک برگشتيم باباي گفت دو تا پهلوم درد ميکنه و فک کنم باز سنگ کليه و...خلاصه تا صبح درد و تحمل کرد و ساعت نه رفت متخصص و واسش سونو نوشت تقريبا ساعت سه رفتيم سونو دکتر گفت آپانديس و سريعا بايد عمل شه
خلاصه رفتيم بيمارستان و ساعت پنج جراح اومد و تشخيصش اپانديس بود و دستور داد تا دو ساعت انتى بيوتيک تزريق شه و بعد عمل و شروع کنه
خلاصه ساعت نه بابايى و بردن اتاق عمل و ده و نيم عمل تمام شد و بابايى رو تو اتاق ريکاورى ديدم
خداروشکر عمل به خوبى انجام شد و باباي رو اورديم
بخش
دوروز بسترى بود بيمارستان روز سوم تقريبا ساعت پنج مرخص شدخدارو شکر زود زود بابايى خوب شد و بعد ده روز سر کار رفت
حالا بريم سراغ شازده پسر ک الان هر چى ما بگيم تکرار ميکنه
سلام:سنام خاله:اله مونا:مونا صالحه:صايحه مينا:مينا سجاد:سجاد على:على امير:امير پتو :بپو سرد:شد و.....
عکس از پسر گلم: