بیست و دو ماهگی و بیست و سه ماهگی گل پسر
سلام عزیز دلم
شرمنده مامان جون تو این مدت نیومدم واست پست جدید بزارم
ولی اومدم جبران کنم و کلی عکس جدید دارم
اول از همه بیست و دو ماهگی وبیست و سه ماهگیت مبارک
خداروشکر تو این مدت اتفاق خاصی پیش نیومد و کلا با هم خوش بودیم
ولی شما گل پسر ماشالاء مرد شدی و من و بابایی یک ثانیه نمیتونیم بدون شما زندگی کنیم
همه ی کلمات و به اون زبون شیرین خودت میگی
و اونایی که سخته من و بابایی ترجمه می کنیم
اسفند و خوب گذروندیم و اماده ی شروع سال جدید بودیم
طبق برنامه ی هر سال بیست ونه اسفند رفتیم سبزوار
کل پانزده روز و اونجا بودیم البته دو سه روز رفتیم مشهد
خیلی خوش گذشت تعطیلات و پانزدهم برگشتیم
18 فروردین شما گل پسر و از شیر گرفتم سه شب اول دو سه بار بیدار شدی و گریه میکردی ابمیوه میخوردی و میخوابیدی
ولی بعد دیگه اصلا نمیخواستی و میگفتی می می اوف شده
ا
اینم عکسای این مدت:
نماز خوندن گل پسر